آیا گفتن اذان و اقامه قبل از هر نماز واجب است ؟
برخی از فقهای گذشته، مثل ابن عقیل و ابن جنید، اذان و اقامه را واجب می دانند[1] ، اکثر مراجع معظم تقلید در احکام اذان و اقامه می فرمایند:روایتاست که : روزى سید انبیاء صلى الله علیه و آله در مسجد نشسته بودند که
جماعتى از بزرگان عرب و قریش خدمت آن بزرگوار شرفیاب شدند و عرض کردند: اى
افتخار عرب ! ما را عروسى هست و دختر فلان را به پسر فلان مى دهیم و آن ها
از اشرافند و با شما نسبتى دارند، استدعا مى کنیم که فاطمه علیهاالسلام را
در این عروسى رخصت فرمایى که مجلس ما را مزین فرماید به قدوم خود.
حضرت رسول صلى الله علیه و آله فرمودند: از فاطمه طاهره مى پرسم : اگر اراده کند خواهد آمد.
اینرا فرمود و تشریف به خانه بردند و فرمودند: اى فاطمه و اى نور دیده من !
اکابر عرب جمع شدند و عروسى دارند و به نزد من آمدند که تو را به عروسى خودبرند خواهى رفت یا نه ؟
فاطمه علیهاالسلام زمانى سر در پیش افکند، بعد
از آن سر برآورد و عرض کرد: اى پدر بزرگوار! ایشان که مرا به عروسى
خواسته اند مقصود آن ها استهزاء است نسبت به من ؛ زیرا که زنان قریش همه بالباس هاى فاخر و جواهر زینت کرده اند و با کمال حشمت و تنعم نشسته اند و
مرا لباسى غیر از چادرى و کهنه پیراهنى و کفشى که چند جاى او را وصله زده
ام چیز دیگر نیست و با این حال رفتن به آن جا غیر شماتت حاصلى ندارد.
چونرسول اکرم صلى الله علیه و آله از فاطمه علیهاالسلام این کلمات را شنید،
بسیار غمناک گردید، در آن حال جبرئیل نازل شد و عرض کرد: یا رسول الله ! حقتعالى سلام مى فرستد و مى فرماید فاطمه را با لباسى که دارد به عروسى
بفرست که ما را در این حکمتى است .
رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیغامحق تعالى را به فاطمه رسانید، پس آن مخدره شکر حق تعالى را به جا آورد و
عرض کرد: صدقنا و آمنا هر چه امر و حکم الهى است عین لطف و مرحمت است .
سپسحضرت صدیقه علیهاالسلام برخاست و با جامه هاى کهنه خود به عروسى تشریف
برد، اما از جهت شماتت زنان قریش دلتنگ بود، فرشتگان هفت آسمان و زمین
سرنیاز به درگاه بى نیاز نهادند، عرض کردند: باز خدایا! این دختر پیغمبر
آخرالزمان است که او را از جمله پیغمبران برگزیدى ، آیا او را دلشکسته مى
نمایى ؟
خطاب از جانب رب الارباب به جبرییل شد که دختر برگزیده ما را دریاب و آن چه باید به جهت او مهیا کن .
پسامین وحى به شتاب تمام به جنت فردوس شتافت و براى او جامه هاى بهشتى حاضر
نمود و هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام هفت قدم از خانه بیرون ننهاده که صد
هزار حورى ماه لقاگرد وى حاضر شدند و جبرئیل سر تا پاى فاطمه طاهره را از
سندس و استبرق بیاراست و حوریان هر ساعت خاک قدم فاطمه را به دیده مى
کشیدند، چون فاطمه این لطف و حشمت حق تعالى را نسبت به خود ملاحظه کرد، به
سجده شکر رفته و حق تعالى چندان از نور لطف خود روشنایى و تجلى به فاطمه
علیهاالسلام نثار کرد که شرح آن ممکن نیست ، پس فاطمه حمد و ثناى الهى مى
کرد و مى رفت تا آن که به خانه عروس رسید، زنان قریش به انتظام مقدم شریف
فاطمه علیهاالسلام بودند که ناگاه روشنایى و نورى مشاهده کردند، چون برق کهعالم از آن روشن شد. مردم آن محله همگى متعجب شدند که این روشنایى چیست .
ناگاه آواز از حوریان برآمد که هر که مى شنید از خود بى خود مى شد و همه
زنان از حسن صورت فاطمه علیهاالسلام متحیر شدند و عروس را تنها گذاشتند و
به استقبال ایشان شتافتند. فاطمه را دیدند که صد هزار حور بهشتى با او
خرامان مى آمدند و حوران عود و عنبر مى سوختند و از بوى خوش ایشان جمله
زنان مدهوش شدند، همه به یک بار در قدم فاطمه افتادند و دست و پاى او را
بوسیده و با تعظیم هر چه تمامتر او را به خانه آوردند.
چون آن سیده زنانقرار گرفت ، حوریان گرد او صف زده بر روى هوا ایستادند، به نحوى که پاى
هیچ کدام بر زمین نبود، زنان عرب از مشاهده این امر و عطرهاى بهشتى دم به
دم مى افتادند و سجده مى کردند و عروس نیز از کرسى درافتاد و بى هوش
گردید و بعد از ساعتى در آن بى هوشى مرد، چون عروس را مرده یافتند همه
فریاد واویلا برآوردند و به گریه و زارى نشستند و عروسى به عزا مبدل شد.
حضرتفاطمه علیهاالسلام از مشاهده آن حال بسیار دلتنگ گردید، در آن حال برخاست
تجدید وضو نمود و دو رکعت نماز به جاى آورد، بعد از آن سر به سجده نهاد و
عرض کرد: ملکا! پادشاها! به عزت و جلال بى زوال تو و به حرمت شرف طاعت
بندگان خالص تو و به برکت محمد و على که برگزیدگان درگاه تواند که این عروسرا زنده گردان !
هنوز حضرت فاطمه علیهاالسلام در مناجات بود که عروس
عطسه زد و از جا برخاست و به دست حضرت فاطمه علیهاالسلام افتاد و عرض کرد:
السلام علیک یا بنت رسول الله ! تو و پدر تو بر حقید و خداى را که شما
پرستش مى کنید بر حق است و کفارى که راه بت پرستى را گرفته اند بر باطلند.
گویند:در آن روز هفتصد مرد از کسان عروس و غیر ایشان به شرف اسلام مشرف شدند و
این مطلب در تمام شهر منتشر گردید. پس فاطمه زهرا علیهاالسلام مراجعت نمود
به خانه و شرح آن واقعه را براى پدر بزرگوار خود بیان نمود. رسول خدا صلى
الله علیه و آله سجده شکر به جا آوردند، سپس فرمودند: اى نور دیده ! از آن
چه گفتى من هزاران بیشتر و بهتر از حق تعالى امید دارم .
- پی نوشت -
38- مناقب آل ابى طالب ، ج 3، ص 356.